چرا همزمان چند کتاب می خوانم
انتشار: شهریور 20، 1403
بروزرسانی: 26 خرداد 1404

چرا همزمان چند کتاب می خوانم


همانطور که قبلاً گفتم، من همیشه یک دسته کتاب در استودیوی خود دارم. سعی می کنم مرتب بمانم و توده ها را تحت کنترل داشته باشم، اما مدام کتاب ها را اضافه می کنم و دوباره به طرز مضحکی بالا می رود. گاهی اوقات به این دلیل است که کتاب های جدیدی به دست آورده ام و آنها منتظر خواندن هستند. با این حال، اغلب اوقات، چند کتاب را در مورد موضوعاتی که می خواهم هضم کنم، از قفسه بیرون می آورم و زمانی که وقت برای خواندن دارم، کتاب را می چرخانم. چند کتاب برمیدارم و عصر آنها را ورق میزنم یا یکی دوتا را با خودم در یک قرار میبرم. وقتی کارم تمام شد، آنها را کنار می گذارم و به ناچار موارد بیشتری را اضافه می کنم. وقتی یک توده شروع به سرریز شدن به دو قسمت می کند، خودم را مجبور می کنم آن را کم کنم تا یک بوفه کتاب معقول برای انتخاب داشته باشم. علاوه بر خواندن کتاب های موجود در پشته ام، در حین پیاده روی ام بین ۲ یا ۳ کتاب صوتی می چرخم.

وقتی برخی از کتاب هایی را که می خواندم و کتاب هایی را که به تازگی تمام کرده بودم در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم (آن ها را در پایین این پست به اشتراک می گذارم)، پیام های کنجکاوی زیادی درباره این رویکرد دریافت کردم. من متوجه شدم که این رفتار عادی نیست، بنابراین فکر کردم که افکارم را در مورد اینکه چرا چندین کتاب را همزمان می خوانم و چرا برای من مفید است، به اشتراک بگذارم. من هرگز قصد نداشتم به عنوان یک استراتژی چندین کتاب را به طور همزمان بخوانم. این به طور طبیعی چندین دهه پیش شروع شد و من هرگز متوقف نشدم. زمانی که چند سال پیش شروع به آگاهی از این عادت کردم، توانستم فواید آن و اینکه چرا برای من مفید است را ببینم. شاید من شما را متقاعد کنم که یک پشته کننده کتاب هم شوید!

اولین دلیلی که چندین کتاب را به طور همزمان می خوانم یک ویژگی مثبت نیست، اما فکر می کنم این همان چیزی است که شروع شد. من کمی بی حوصله و پراکنده هستم. وقتی می خواهم چیزی یاد بگیرم، واقعاً نمی خواهم وقتم را با خواندن فقط یک کتاب تلف کنم، مخصوصاً اگر آن کتاب خیلی خشک باشد. اگر به خودم اجازه بدهم از کتابی به کتاب دیگر حرکت کنم، می توانم توجهم را بهتر حفظ کنم و آنچه را که بیشتر به من علاقه مند است یا آنچه را که در تلاش برای یادگیری آن هستم، به دست بیاورم. مغز چندوظیفه ای من دقیقاً اینگونه کار می کند.

باید توضیح دهم که من رمان هایی که مرا مجبور به دنبال ، یک طرح پیچیده کند، نمی خوانم. آنها را یکی یکی خواندم. من عاشق خواندن رمان هستم، اما زیاد آنها را نمی خوانم زیرا بیش از حد جذب می شوم. وقتی غرق در رمان می شوم فراموش می کنم بخوابم، کار کنم و به بچه هایم غذا بدهم! من معمولاً آنها را ذخیره می کنم تا در طول یک ماشین سواری طولانی یا زمانی که در تعطیلات هستم و با یک کتاب معاشرت می کنم، به آن ها گوش دهم.

کتاب هایی که من می خوانم همیشه با خلاقیت، هنر، طراحی و چیزهایی که در حوزه کاری من قرار می گیرند مرتبط هستند. اینها کتابهایی درباره طراحی داخلی، دکوراسیون، باغبانی، هنرمندان فردی، جنبش های هنری، آشپزی، مشاغل خلاق و افراد و مکان های تاریخی هستند. جدای از زندگی نامه های تاریخی، من به ندرت نیاز به دنبال ، یک روایت دارم، بنابراین لازم نیست خیلی نگران خواندن این کتاب ها به ترتیب خاصی باشم تا معنا پیدا کنند و مفید باشند. به همین دلیل، حرکت از یک کتاب به کتاب دیگر در موضوعات مختلف و از دیدگاه های مختلف واقعا به خلاقیت من کمک می کند. همه آنها با هم شروع به کار می کنند و روایتی را ایجاد می کنند که من به طور خاص برای خودم طراحی کردم. انیشتین این عمل را بازی ترکیبی نامید - این مفهوم که ترکیب ایده های نامرتبط می تواند به ایده های جدید منجر شود.

خواندن یک کتاب هنری مطمئناً می تواند چیزی در مورد هنر به من بیاموزد، اما کتاب های باغبانی، گل آرایی، نانوایی اروپایی، معماری انگلیسی، طراحی پارچه و تاریخ مد نیز می تواند به من بیاموزد. می توانم از کتاب های هنری برای نوشتن ایده بگیرم. من می توانم برای رنگ های یک اتاق از کتاب گیاه شناسی الهام بگیرم. و هر یک از این کتاب ها می تواند من را به هنرمندان، طراحان، نویسندگان، سازندگان و خلاقانی برساند که هرگز مطالعه نکرده ام یا حتی نامشان را نشنیده ام، که اغلب من را به کتاب های دیگر سوق می دهد. گاهی اوقات این ترکیب ها عمدی هستند و گاهی اوقات بی معنی، اما داشتن دسته ای از ایده ها، کلمات و تصاویر به ظاهر نامرتبط که در سرم شناور هستند، منبع خلاقانه خوبی به من می دهد تا از آن استفاده کنم.

تنها نقطه ضعف این است که اغلب فراموش می کنم کجا چیزی را خوانده ام! وقتی می توانم یادداشت برداری می کنم، صفحات را با دارت یا پست آن علامت گذاری می کنم و قسمت هایی را که می خواهم مرور کنم در کتاب های صوتی به صورت دیجیتال علامت گذاری می کنم، اما گاهی اوقات مسیر را گم می کنم زیرا همه چیز به هم می خورد.

سوال دیگری که از من در مورد کتاب هایم پرسیده می شود این است: آیا همه آنها را می خوانم؟ من همه کتاب هایم را می خوانم، اما این بدان معنا نیست که هر کلمه از هر کتاب را می خوانم. این در مورد برخی از کتاب ها صدق می کند، اما کتاب هایی نیز وجود دارد که من در درجه اول به خاطر تصاویر به آن ها نگاه می کنم و فقط قسمت هایی از آنها را می خوانم که برایم جالب است. برخی کتاب ها را ورق می زنم و بعداً با جزئیات بیشتر دوباره می خوانم. من کتاب هایم را ادامه تحصیل، کتابخانه شخصی و منبعی تمام نشدنی اطلاعات، الهام و انگیزه می دانم.

زمانی بود که احساس می کردم کتاب هایم در حال زائد شدن هستند. چرا وقتی می توانم به دستور العمل های آنلاین دسترسی داشته باشم به کتاب های آشپزی نیاز دارم؟ چرا وقتی Pinterest وجود دارد به کتاب های طراحی داخلی نیاز دارم؟ اما، همانطور که الگوریتم ها تسخیر شدند و محتوا به آن ها ارائه شد، بیشتر و بیشتر به کتاب ها بازگشتم. آنها بسیار دقیق تر از هر پست رسانه اجتماعی مورد تحقیق و نگارش قرار گرفتند. آنها تبلیغاتی ندارند که چیزهایی را به من بفروشند که برایم مهم نیست. آن ها پر از افرادی نیستند که داستان های جعلی را بازی می کنند یا فقط به این دلیل که بازدیدهای بیشتری خواهند داشت، وحشتناک هستند. من می توانم با کتابی درباره نمودارهای رنگی، آثار هنری ادگار پین، باغ جورج واشنگتن یا نامه های تاریخی بنشینم، و این دقیقاً همان چیزی است که تا زمانی که کتاب را ببندم و ادامه دهم، به دست بیاورم.

من به نوعی این واقعیت را پذیرفته ام که احتمالاً وقتی پیر و خاکستری هستم، با انبوهی از کتاب ها احاطه خواهم شد. چیزهای بدتری هم هست

برای کسانی که کنجکاو هستند و می خواهند کتاب هایی را توصیه کنند، در اینجا کتاب هایی هستند که در حال حاضر مطالعه می کنم یا اخیراً تمام کرده ام و در اینستاگرام به اشتراک گذاشته ام…

کتاب های صوتی

عمل خلاق: راهی برای بودن

این کتاب کمی خسته کننده است و کتاب صوتی می تواند کمی مراقبه باشد، که واقعاً آن چیزی نیست که من در پیاده روی سه مایلی به دنبال آن هستم! (یک کاسه آواز و همه چیز وجود دارد.) اما محتوا عمدتاً جذاب و قابل تامل است و من به آن چسبیدم. همین هفته پیش تمومش کردم و مطمئنم دوباره میخونمش.

جادوی بزرگ

این دومین بار است که این کتاب را می خوانم و آن را به اندازه اولی دوست داشتم. الیزابت گیلبرت نویسنده و خواننده با استعدادی است و این کتاب برای خلاقان بسیار دلگرم کننده است. من همیشه با نظرات او موافق نیستم، اما از افکار او در مورد فرآیند خلاقیت قدردانی می کنم.

عادات پنهان نابغه

من این کتاب را دوست داشتم و نمی توانم صبر کنم تا دوباره آن را بخوانم. جذاب، قابل تامل و واقعا جالب بود. پیاده روی هایم را کمی تمدید می کنم تا بیشتر گوش کنم.

کامیل پیسارو: جسارت امپرسیونیسم

من تقریباً در نیمه راه این کتاب هستم و مجذوبم. من تا حدودی درباره امپرسیونیست ها می دانستم، اما این کتاب شکاف های بیشتری را پر کرد و به دشواری معرفی این شیوه جدید تفسیر جهان عمق بیشتری بخشید. من همچنین عاشق خواندن در مورد همه هنرمندانی هستم که نه تنها یکدیگر را می شناختند، بلکه دوستان صمیمی، قهرمانان، تشویق کننده ها و چالش کنندگان یکدیگر بودند، و اینکه چگونه می دانستند تأثیر بیشتری خواهند داشت.

کتاب های فیزیکی

هنوز: هنر توجه ،

این کتاب عکس های زیبایی دارد، اما من داستان پشت آن را بیشتر دوست دارم. من خیلی چیزها یاد گرفتم و این مرا تشویق کرد که با دقت بیشتری به دنیای اطرافم نگاه کنم.

مجلات قابل توجه

من این کتاب را عمدتا در تاریخ ها و زمانی که چند دقیقه منتظر بودم خواندم و خیلی خوب است! من برخی از مجلاتی را که توسط افراد مشهور نگهداری می شد و برخی از مجلات کمتر شناخته شده را کشف کردم و همین باعث شد که کتاب ها، مجلات و دفترهای بیشتری را به لیست مطالعه خود اضافه کنم. همچنین مرا تشویق کرد که حتی بیشتر در مورد نوشتن داستان روزمره و پیش پا افتاده ام عمدی باشم.

ژنرال در باغ

چند سال پیش فهمیدم که من از نوادگان مستقیم خانواده واشنگتن هستم. چارلز واشنگتن، برادر کوچکتر جورج و بنیانگذار چارلزتاون، ویرجینیای غربی، هفتمین پدربزرگ من بود. بنابراین من بیشتر علاقه مند به مطالعه در مورد خانواده واشنگتن بودم و دوست دارم که این کتاب بر جورج به عنوان یک کشاورز و باغبان تمرکز کند. همچنین این یکی از تنها کتاب های سبک میز قهوه است که می توانم در کوه ورنون پیدا کنم.

درست به حرف

من تازه شروع به خواندن این یکی کردم، اما بیشتر پس از خواندن خاطرات قابل توجه به خواندن نامه های معروف علاقه داشتم. من فردی هستم که عاشق خواندن کاغذهای کوچک و یادداشت های دست نویسی هستم که در مغازه های عتیقه فروشی پیدا می کنم، بنابراین این کتاب برایم جذاب است.

زندگی در یک خانه روستایی

من عاشق اولین کتاب تزیینی نورا مورفی بودم، بنابراین خرید این کتاب بیهوده بود. به جای اینکه به محض دریافت آن، آن را ببلعم، برای لذت بردن از آن، تکه های کوچکی را اینجا و آنجا خواندم. این کتاب از نظر بصری خیره کننده است.

بازار فرانسوی

این یک کتاب آشپزی دوست داشتنی است که دستور العمل های سنتی فرانسوی را با استفاده از مواد تازه به اشتراک می گذارد. از آنجایی که من روی خوردن غذاهای کامل تمرکز می کنم، این منبع الهام خوبی بوده است. همچنین یک کتاب دوست داشتنی برای ورق زدن است.

برخی از کتاب های بعدی در فهرست خواندن من عبارتند از: نقاشی به عنوان یک سرگرمی، زندگی من در فرانسه، خاطرات گراسمر و مغز شما در مورد هنر.

آیا کتابی وجود دارد که باید به لیست مطالعه خود اضافه کنم که برای من مناسب باشد؟



منبع: https://missmustardseed.com/why-i-read-multiple-books-at-one-time/