به غریزه خود اعتماد کنید: وقتی چیزی اشتباه است، همان است

به غرایز خود اعتماد کنید – گاهی گفتن آسان تر از انجام دادن است، درست است؟ من ذاتاً بیش از حد فکر می کنم و می توانم خودم را به هر چیزی متقاعد کنم. همانطور که گفته شد، من همدل هستم و غرایز باورنکردنی دارم. پس چرا، آه، چرا اعتماد به آنها اینقدر سخت است؟ و چرا من این اشتباه را بارها و بارها انجام می دهم؟

هیچ ، دوست ندارد اشتباه کند، اما هر چند وقت یک بار شما در این فرآیند یک یا دو چیز در مورد خودتان یاد می گیرید. به جرات می توانم بگویم که من همان آدم یک سال پیش نیستم. من رشد کردم و رشد کردم. سال گذشته هیچ دستی یا حفاظی برای این کار وجود نداشت. من موفق شدم از آن عبور کنم، اما نه بدون چند اتفاق ناگوار کوچک و یک اتفاق بسیار بزرگ در طول راه.

من فکر می کنم که من یک فرد نسبتا انعطاف پذیر هستم و همیشه به این افتخار کرده ام. من مادری را پس از یک بیماری طولانی در بیست و چند سالگی از دست دادم، یک خواهر ناگهان در سی سالگی و سپس یک پدر در چهل سالگی. اما هیچ چیز، و منظورم چیزی نیست، مرا برای فرستادن بزرگ ترین خود به دانشگاه آماده نکرد. من متوجه هستم که این ممکن است کمی دراماتیک به نظر برسد، اما اگر کودکی را به دانشگاه فرستاده باشید، متوجه می شوید. رها ، آنها مانند از دست دادن تکه ای از قلب و روح خود است. در ماه‌های منتهی به آگوست، من در مه غم و اندوه قریب‌الوقوع بودم و هنوز به واقعیتی چسبیده بودم که می‌دانستم قرار است از من دور شود. تا حدودی به همین دلیل بود که ژانویه گذشته تصمیم گرفتم دومین رمانم را بنویسم. گل خانه. این روش من برای پیمایش و مرتب ، احساساتی بود که بی انتها به نظر می رسید.

  قفسه - سارا شرمن ساموئل
کتاب خانه در شکوفه اثر جنیفر اوبراینکتاب خانه در شکوفه اثر جنیفر اوبراین

همانطور که بیشتر شما می دانید، اشتیاق من به نوشتن حدود پنج سال پیش تحقق یافت. پسر عموی من در حال نوشتن خاطرات بود و این به من انگیزه داد تا داستان های خودم را زنده کنم. نوشتم کتاب الف و من یک نماینده پیدا کردم. او قصد فروش آن را داشت، اما این برنامه نبود. یک تابستان کامل را صرف بازنویسی آن کردم، اما هنوز در کشوی من است. با توجه به آنچه که من می‌دانم، این برای نسخه‌های خطی اولیه کاملاً رایج است، اما احساس شکست را کاهش نمی‌دهد. بعد از آن بود که دوستانه از هم جدا شدیم و جلد دوم را شروع کردم. این کار در اوایل فروردین سال گذشته به پایان رسید. از آنجا دوباره با عوامل و سردبیران مصاحبه کردم. حداقل می توان گفت ترسناک بود. اما حدس می‌زنم که باعث شد به جای پشت سرم به جلو نگاه کنم، جایی که تمام خاطرات گرانبهای مادری هنوز در آن زنده بودند.

شخصیت اصلی داستان خود باشید.  مزرعه شهری اثر جنیفر اوبراینشخصیت اصلی داستان خود باشید.  مزرعه شهری اثر جنیفر اوبراین

در اواسط آوریل، من احساس اعتماد به نفس کردم. یک دست نوشته (یا هر اثر هنری) هرگز واقعاً ساخته نمی شود، اما من از جایی که بود راضی بودم. ترکیبی از احساسات وجود داشت. بخشی از من به شدت خواهان یک نماینده بود. اما من همچنین می‌دانستم که مدت‌ها منتظر بوده‌ام و می‌خواهم کارم در دنیا منتشر شود. نمی‌توانم بگویم بی‌صبر بودم، اما از نقطه‌نظر زمان‌بندی می‌دانستم چه می‌خواهم. نگرش خوبی نسبت به آن داشتم. بیایید واقعی باشیم: طرد شدن هرگز آسان نیست. اما من به نوشتن و توانایی خود در داستان گویی ایمان داشتم. و از آنجایی که انتظارات من به بلوغ رسیده بود، منطقا فکر می کردم که در شرایط خوبی هستم.

مزرعه شهری اثر جنیفر اوبراین.  جزیره پناهگاه، نیویورکمزرعه شهری اثر جنیفر اوبراین.  جزیره پناهگاه، نیویورک

به طور معمول، نمایندگان و ناشران دو دوره کند را در سال تجربه می کنند. تابستان و روز شکرگزاری در طول سال جدید. بنابراین، هنگامی که ژوئن به سفر درخواستی من رسید، سرعت آن کند بود. اما من پاسخی از سردبیر یک مطبوعات کوچک دریافت کردم. بعد از تغییرات جزئی، آن را برگرداندم. من از آنها در پایان ماه اوت شنیدم، یک روز قبل از اینکه شین را به کالج رها کنیم. و قرارداد فرستاده بودند! انتشار سنتی رویای بیشتر نویسندگان محقق می شود. تقریباً چهار هفته تمام طول کشید تا به این تصمیم فکر کنم. شما حقوق کتاب را برای پنج سال آینده تعیین می کنید. من سؤالات زیادی پرسیدم، با نویسندگان دیگر صحبت کردم و فکر کردم که تمام T هایم را رد کرده ام. اما باز هم چیزی اشتباه بود و این منشأ خطای من بود.

وقتی مشکلی پیش می‌آید، درست می‌شود.  آبراهام هیکسوقتی مشکلی پیش می‌آید، درست می‌شود.  آبراهام هیکس

به عنوان یک مادر، زن و انسان اساسی، غریزه من هرگز اشتباه نمی کند! هرگز! با این حال من به آنها گوش نکردم و به هر حال با آنها قرارداد بستم. پوشش بزرگترین نگرانی من بود زیرا می خواستم آن را پسوند برند (خانه مزرعه شهر) که ساخته بودم باشد. این کتاب با نانسی مایرز ملاقاتی دارد اگر دیوارها می توانستند صحبت کنند جو و طعم و وقتی به زیبایی نانسی مایرز خوب، تابستان، ساحل و به احتمال زیاد فیلم فکر می کنید، چه چیزی به ذهنتان می رسد. بهتر از این نمی شود، درست؟ من در رساندن امیدهایم کوشا بودم و حتی تصاویری را خلق کردم. بیایید بگوییم که ما در یک کتاب یا حتی در یک کتاب نبودیم. من در نهایت قراردادم را لغو کردم. که باعث اضطراب و استرس زیادی در من شد. همه به این دلیل که به غریزه خود گوش ندادم.

خانه مزرعه شهر نویسنده جنیفر اوبراینخانه مزرعه شهر نویسنده جنیفر اوبراین

و این همه ماجرا نیست: روزی که قرارداد امضا شده خود را با مطبوعات کوچک ارسال کردم، پس از چهار هفته انتظار، درخواست نسخه کاملی از یک کارگزار را دریافت کردم. من در کنار خودم بودم و فکر می کردم آیا یک روز دیگر صبر کرده ام (31 روزه بودم). چون غریزه‌ام به من می‌گفت صبر کن و گوش نمی‌کردم، بیشتر به من ضربه زد. اما من بعد از شکستن با او تماس گرفتم قرارداد کتاب. و حدس بزنید چه؟ راشل گاردنر اکنون نماینده من است معلوم شد که او همچنان علاقه مند است. شما می توانید بیش از یک مطالعه کنید به روز رسانی کتاب در اینجا.

  خرید ظاهر! پرفروش ترین صندلی های غذاخوری ما

بنابراین، درسی که در اینجا وجود دارد این است که به حرف دلتان، که باید باشد، گوش دهید و رهبر داستان خودتان باشید. و هنگامی که چیزی اشتباه است، آن است.

روز خوب،

منبع: https://cityfarmhouse.com/2024/03/trust-your-instincts-when-something-feels-off-it-is.html